دوستان عزیز!
تنها راه رسیدن به سعادت ترک محرمات و انجام واجبات است ، راه قرب به خدا همین است و بس...
به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه سلام الله علیه ،مقام معظم رهبری ، که همان ناله ی غریبانه ی فاطمه سلام الله علیه خواهد بود به گوش برسد...
من براى كسى وصیتى ندارم ولى یك مشت درد و رنج دارم كه بر این صفحه كاغذ مىخواهم همچون تیغى و یا تیرى بر قلب سیاه دلانى كه این آزادى را حس نكردهاند بر سر اموال این دنیا ملت را، امتى را و جهانى را به نیستى و نابودى مىكشانند، فرود آورم.
نه یکبـــار ، بلکه چند بار باید این وصیت نامه را بخوانیم تا بفهمیم که چطور جبهه برای بعضی ها دانشگاهی بود که حتی بدون گذراندن تحصیلات مقدماتی ، از آن فارغ التحصیل شدند و مدرک خود را از اباعبدالله علیه السلام گرفتند. به راستی چه تفاوتی بین نوجوانان آن زمان و نوجوانان این عصر وجود دارد؟!
من به جبهه آمدم تا شاید گذشته ها را جبران کنم . و خون آلوده ام را در راه خدا بریزم. و به وسیله ی خون پاک شهدا تطهیر نمایم . اگر در این مسیر کشته شدم شما مقاوم و استوار راهم را ادامه دهید.
دعا کنید خدا مرا جزء شهدا قرار دهد. از قربانی دادن در راه خدا نترسید.
ما از مرگ نمی هراسیم، اما می ترسیم که بعد از ما ، ایمان را سر ببرند. و اگر دل از سوختن بر گیریم ، روشنایی نابود شود. و جای خود را دوباره به شب بسپارد ، پس چه باید کرد؟!
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر ، باید شهید شویم تا آینده بماند!! هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود!!
نظرات شما عزیزان: